همکلاسی

سرگرمی مذهبی خبری

همکلاسی

سرگرمی مذهبی خبری

اولین شهید کربلا

http://www.shiapics.ir/components/com_joomgallery/img_originals/___imam_hoseyn_6/66_20090825_1688173558.jpg                                             بسم رب الشهدا و صدیقین

حضرت علی اکبر(ع) و شهادت ایشان:

وی در اوایل خلافت عثمان بن عفان دیده به جهان گشود.وی دو سال بعد از شهادت جد بزرگوترش متولد شده است.

مادر گرامی ایشان لیلا دختر ابو مره بن مسعود ثقفی است.

علی اکبر در سخن گفتن و اخلاق و شمایل به پیامبر(ص) شباهت بسیار داشت.

ابوالفرج روایت کرده که معاویه ملعون از اطرافیانش پرسید:سزاوازتر از همه به خلافت کیست؟

گفتند:شما.

معاویه گفت"((خیر،سزاوارترین مردم به خلافت،علی بن حسین بن علیست که جدش رسول خداست و شجاعت و دلاوری بنی هاشم،سخاوت بنی امیه و شکوه جلال ثقیف در او جمع است)).

کنیه آن بزرگوار ابوالحسن و لقب وی اکبر است.

ابومحنف از عقبه سمعان روایت کرده:سحرگاه شبی که امام حسین(ع) در کنار کاخ بنی مقاتل به سر برد،به ما دستور داد آب برگیریم و سپس فرمان حرکت داد وما حرکت نمودیم.هنگامیکه از کاخ بنی مقاتل رد شدیم،خواب خفیفی بر امام حسین عارض شد و سپس در حالیکه جمله انا لله وانا الیه راجعون را بر لب داشت از خواب بیدار شد.علی اکبر (ع)نزد پدرآمد و عرض کرد:پدر!فدایت شوم!چرا کلمه استرجاع را بر زبان آوردی و خدا را سپاس گفتی..

امام فرمودند))فرزندم!اندکی به خواب رفتم،در خواب اسب سواری را دیدم که بانگ برآورد و گفت:این کاروان در حال حرکت است و مرگ در تعقیب آنهاست،دانستم که این ندا،خبر شهادت است)).

علی اکبر عرضه داشت:پدر جان!خدا برایتان حادثه بدی پیش نیاورد مگر ما برحق نیستیم؟

حضرت فرمود:آری،سوگند به آن کس که بازگشت بندگان به سوی اوست!ما برحقیم.

علی اکبر(ع) فرمود:پدر!اگر قرار است بمیریم،از مرگ چه باک.

امام فرمود:خداوند به تو بهترین پاداش فرزندی را عطا کند.

علی اکبر (ع) نخستین فرد از بنی هاشم بود که پس از شهادت یاران امام به شهادت رسید.او زمانیکه به تنهایی پدر نگریست،در حالیکه سوار بر ذوالجناح بود،نزد پدر شرف یاب شد و از ایشان اجازه میدان خواست-اشک از چشمان امام جاری شد،سکوت کرد و سپس فرمود:((خدایا شاهد باش!جوانی به نبرد با آنان میرود که از حیث اخلاق و شمایل و گفتار،شبیه ترین فرد به پیامبر توست.ما هر گاه تشنه دیدار پیامبرت  می شدیم، به چهره علی اکبر می نگریستیم)).

سپس امام علیه السلام با صدای رسا فرمود:ای ابن سعد!خدا پیوند خیشاوندیت را قطع کند که پیوند خویشاوندی مرا بریدی و حرمت خویشاوندی ام را با رسول خدا قطع کردی.

علی اکبر به میدا می تازد و پس از یک نبرد سخت و توانفرسا نزد امام حسین بازمیگردد و میگوید:پدر! تشنگی جانم را به لبم رسانده و سنگینی اسلحه مرا به زحمت انداخته است)).

امام علیه السلام در این لحظه می گریند و می فرمایند:پسرم! از کدامین سو برایت آب آورم،اندکی نبرد کن و شکیبایی نما،لحظاتی دیگر به دیدار جدت محمد نائل خواهی شد و کام تو را آنگونه سیراب خواهد ساخت که پس از آن هرگز تشنه نشوی.علی اکبر مانند پدر و جدش بر سپاه دشمن یورش برد.

ابوالفرج میگوید:حمید بن مسلم ازدی گفت من ایستاده بودم و مره بن منقذ کنارم قرار داشت و علی بن حسین از چپ و راست بر سپاه حمله میکرد و آنهرا پراکنده می ساخت،مره گفت:گناه عرب به گردنم،اگر این جوان گذارش به من افتاد،پدرش را به عزایش خواهم نشاند!

به او گفتم:این کار را انجام نده،همان کسانی که وی را در محاصره دارند برای این کار کافیست.

او گفت:قطعا این کار را خواهم کرد.

علی اکبر در حالیکه گروهی از سپاه را به عقب میراند،به سمت ما آمد،مره با نیزه ضربتی به  قامت علی اکبر زد و علی روی زین اسب خم شد و گردن اسب را گرفت و اسب اشتباه او را به دشمن برد.آنان وی را محاصره و بدن مبارکش را قطعه قطعه کردند.

قبل از جان دادن صدا زد:سلام بر تو ای پدرم!اکنون جدم رسول خدا مرا سیراب ساخت و امشب در انتظار توست،امام حسین (ع) به سمت میدان نبرد تاخت و کار زار سختی را آغاز نمود تا به بالین پاره پاره علی اکبرش رسید و فرمود:فرزندم خدا بکشد مردم ستمگری که ترا کشتند،اینان چقدر بر خدا و هتک حرمت رسول خدا جری شده اند؟.(اینجا تنها جاییست که امام حسین نفرین میکند)

سپس اشک از چشمان امام جاری شد و فرمود:پس از تو ای عزیزم اف براین دنیا.حمید بن مسلم ازدی میگوید:گویی زنی را میبینم با فریاد یا حبیباه!یا بن اخیاه!ای عزیزم ای پسر برادرم!! از خیمه بیرون آمده است.

پرسیدم آن زن کیست؟

گفتند: او زینب دختر علی است. این زن از راه رسید و خود را بر پیکر علی اکبر انداخت.امام حسین نزد خواهر آمد دست او را گرفت وبه خیمه برد و خود بازگشت وبه جوانان بنی هاشم فرمود من دیگر توان ندارم برادرتان را به خیمه بیاورید و آنان پیکر نازنین علی اکبر را حمل کرده و مقابل خیمه اش قرار دادند.

بر گرفته از کتاب ابصارالعین فی انصارالحسین(سلحشوران طف)

تالیف:الشیخ محمدبن طاهر السماوی

مترجم:عباس جلالی                                                                                                               

ای یاد تو مونس روانم

 وز داغ تو شد خزان بهارم

                                            ای یاد تو باغ لاله زارم

                                            ناکام علی اکبر من

رفتی تو به عهد نوجوانی

 بعد تو در این جهان فانی

                                               آید به چه کار زندگانی 

                                               نا کام علی اکبر من

رفتی تو به سوی باغ رضوان

اما پدرت در این بیایان

                                                ماندست غریب و زار و حیران

                                                 ناکام علی اکبر من

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد