همکلاسی

سرگرمی مذهبی خبری

همکلاسی

سرگرمی مذهبی خبری

غالش گذاشت زنه

یک مرد فریب خورده آمریکایی که به مدت دو سال و نیم بر روی شبکه‌های اجتماعی با آواتار زن رویاهای خود ملاقات می کرد پس از پرداخت ۲۰۰ هزار دلار به نامزدش فهمید که این زن وجود خارجی ندارد.
این یک داستان عجیب و واقعی از کلاهبرداریهای آنلاین است که در آمریکا رخ داده است.
داستان از آنجا آغاز می شود که یک مرد ۴۸ ساله ساکن شیکاگو در ایلینویز با مراجعه به پلیس اعلام کرد که نامزدش را گم کرده است. وی خاطر نشان کرد که هرگز نامزدش را در دنیای واقعی ملاقات نکرده است اما به مدت دو سال و نیم آواتار وی را در شبکه های اجتماعی می دیده است و در این مدت فهمیده که وی همان زن رویاهایش است، به همین دلیل در این مدت در مجموع ۲۰۰ هزار دلار به این حسابهای بانکی این زن در انگلیس، آمریکا، نیجریه، مالزی و … به صورت هدیه واریز کرده است. غافل از اینکه زن رویاهای این مرد فریب خورده واقعاً تنها در رویا بوده و هرگز وجود خارجی نداشته است.

625118 orig مردی که زن رویاهایش بدجوری غالش گذاشت!+ عکس

به این ترتیب پلیس شیکاگو تحقیقات خود را آغاز کرد. به گفته مرد، نامزدش از چند روز قبل در لندن ناپدید شده است.
براساس گزارش زئوس نیوز، مرد ۴۸ ساله آمریکایی سپس تصویری از یک کارت هویت متعلق به زن را به پلیس نشان داد که آنها وجود وی را تائید کنند اما پلیس متوجه شد که کارت هویت درواقع یک رونوشت از یک گواهینامه مربوط به فلوریدا است.
به گفته پلیس، مرد پس از اینکه متوجه شد فریب یک آواتار و یک کلاهبرداری آنلاین را خورده همچنان از قبول این واقعیت سر باز زده است.

مهر

مردی که مجبور شد وب سایتی ازدواج کند!

رسانه*های آمریکا اعلام کردند که یک مرد جوان پس از آن که به دلیل بیماری در بخش ایزوله بیمارستان بستری شد و نتوانست در مراسم ازدواج خود شرکت کند، از طریق وب سایت اقدام به ازدواج کرد.
«ساموئل کیم اوه» 27 ساله که اهل کره است، روز گذشته از دوستان و آشنایان خود درخواست کرد تا برای شرکت در جشن عروسی*اش به بیمارستان بیابند.
این مرد جوان در ادامه خاطر نشان کرد: من هفته قبل به دلیل فشار خون بالا در بیمارستان بستری شدم. پزشکان تشخیص دادند که به عفونت ریوی مبتلا شده*ام، متاسفانه این اتفاق زمانی رخ داد که می*خواستم با همسرم ازدواج کنم و تمام کارها را انجام داده بودیم.

«کیم» 27 ساله که در بیمارستان مرکز پزشکی منطقه «اورنج» در ایالت کالیفرنیا بستری بود، در این باره به خبرگزاری رویترز یادآور شد: تمام مهمانان کره*ای را به بیمارستان دعوت کرده و با استفاده از وب سایت با عروس ازدواج کنم.
بر اساس اعلام رسانه*های رسمی آمریکا، این جشن ازدواج در حالی صورت گرفت که پنج دوربین نصب شده در یک کلیسا به صورت همزمان تصاویر عروسی را برای این مرد جوان ارسال می*کردند و او هم از طریق لپ*تاپ این تصاویر را دریافت می*کرد..
__________________

تشکر از مادر



وقتی که تو 1 ساله بودی، اون (مادرت) بهت غذا میداد و تو رو تر و خشک می کرد … ... تو هم با گریه کردن در تمام شب از اون تشکر می کردی!


وقتی که تو 2 ساله بودی، اون بهت یاد داد تا چه جوری راه بری.
تو هم این طوری ازش تشکر می کردی، که وقتی صدات می زد، فرار می کردی!


وقتی که 3 ساله بودی، اون با عشق، تمام غذایت را آماده می کرد.
تو هم با ریختن ظرف غذات کف اتاق، ازش تشکر می کردی!


وقتی 4 ساله بودی، اون برات مداد رنگی خرید.
تو هم، با رنگ کردن میز اتاق نهار خوری، ازش تشکر می کردی!


وقتی که 5 ساله بودی، اون لباس شیک به تنت کرد تا به مهد کودک بری.
تو هم، با انداختن (به عمد) خودت تو گل، ازش تشکر کردی!


وقتی که 6 ساله بودی، اون تو رو تا مدرسه ات همراهی می کرد.
تو هم، با فریاد زدن: من نمی خوام برم! ازش تشکر می کردی …!


وقتی که 7 ساله بودی، اون برات یک توپ فوتبال خرید.
تو هم، با شکستن پنجره همسایه کناری، ازش تشکر کردی!!!


وقتی که 8 ساله بودی، اون برات بستنی خرید.
تو هم، با چکوندن (بستنی) به تمام لباست، ازش تشکر کردی!


وقتی که 9 ساله بودی، اون هزینه کلاس پیانوی تو رو پرداخت.
تو هم، بدون زحمت دادن به خودت برای یاد گیری پیانو، ازش تشکر کردی!


وقتی که 10 ساله بودی، اون تمام روز رو رانندگی کرد تا تو رو از تمرین فوتبال به کلاس ژیمناستیک و از اونجا به جشن تولد دوستات، ببره….
تو هم با بیرون پریدن از ماشین، بدون اینکه حتی پشت سرت رو هم نگاه کنی ازش تشکر کردی!


وقتی که 11 ساله بودی، اون تو و دوستت رو برای دیدن فیلم به سینما برد.
تو هم، ازش تشکر کردی: ازش خواستی که در یه ردیف دیگه بشینه!


وقتی که 12 ساله بودی، اون دلسوزانه تو رو از تماشای بعضی برنامه های تلوزیونی بر حذر داشت.
تو هم، ازش تشکر کردی: صبر کردی تا از خونه بیرون بره و بعد …


وقتی که 13 ساله بودی، اون بهت پیشنهاد داد که موهاتو اصلاح کنی.
تو هم، ازش تشکر کردی، با گفتن این جمله: تو اصلاً سلیقه نداری!


وقتی که 14 ساله بودی، اون، هزینه اردو یک ماهه تابستانی تو رو پرداخت کرد.
تو هم، ازش تشکر کردی: با فراموش کردن نوشتن یک نامه ساده!!!


وقتی که 15 ساله بودی، اون از سر کار برمی گشت و می خواست که تو رو در آغوش بگیره و ابراز محبت کنه …
تو هم، ازش تشکر کردی: با قفل کردن درب اتاقت!


وقتی که 16 ساله بودی، اون بهت رانندگی یاد داد …
تو هم، هر وقت که می تونستی ماشین رو بر می داشتی و می رفتی؛ اینجوری ازش تشکر کردی!


وقتی که 17 ساله بودی و وقتی که اون منتظر یه تماس مهم بود:
تمام شب رو با تلفن صحبت کردی و، اینطوری ازش تشکر کردی.


وقتی که 18 ساله بودی، اون در جشن فارغ التحصیلی دبیرستانت، از خوشحالی گریه می کرد.
تو هم، ازش تشکر کردی، اینطوری که تا تموم شدن جشن، پیش مادرت نیومدی!


وقتی که 19 ساله بودی، اون شهریه دانشگاهت رو پرداخت، همچنین، تو رو تا دانشگاه رسوند و وسائلت رو هم حمل کرد.
تو هم، ازش تشکر کردی: با گفتن خداحافظ خشک و خالی، بیرون خوابگاه، به خاطر اینکه نمی خواستی جلوی دوستات خودتو دست و پا چلفتی و بچه ننه نشون بدی!!!


وقتی که 20 ساله بودی، اون ازت پرسید که، آیا شخص خاصی به عنوان همسر مد نظرت هست؟
تو هم، ازش تشکر کردی با گفتن: به تو ربطی نداره!


وقتی که 21 ساله بودی، اون بهت پیشنهاد خط مشی برای آینده ات داد.
تو هم، با گفتن این جمله ازش تشکر کردی: من نمی خوام مثل تو باشم!!!


وقتی که 22 ساله بودی، اون تو رو در جشن فارغ التحصیلی دانشگاهت در آغوش گرفت.
تو هم، ازش تشکر کردی، ازش پرسیدی که: می تونی هزینه سفر به اروپا را برام تهیه کنی؟!


وقتی که 23 ساله بودی، اون برای اولین آپارتمانت، بهت اثاثیه داد.
تو هم، ازش تشکر کردی، با گفتن این جمله پیش دوستات: اون اثاثیه ها زشت و قدیمی هستن!


وقتی که 24 ساله بودی، اون دارایی های تو رو دید و در مورد اینکه در آینده می خوای با اون ها چی کار کنی، ازت سئوال کرد.
تو هم با دریدگی و صدایی (که ناشی از خشم بود) فریاد زدی: مــادررر، لطفا تو کارام دخالت نکن!


وقتی که 25 ساله بودی، اون کمکت کرد تا هزینه های عروسی رو پرداخت کنی و در حالی که گریه می کرد بهت گفت که: دلم خیلی برات تنگ می شه…
تو هم ازش تشکر کردی، اینطوری که یه جای دور رو برای زندگیت انتخاب کردی!!!


وقتی که 30 ساله بودی، اون از طریق شخص دیگه ای فهمید که تو بچه دار شدی و به تو زنگ زد.
تو هم با گفتن این جمله ازش تشکر کردی: همه چیز دیگه تغییر کرده !!!


وقتی که 40 ساله بودی، اون بهت زنگ زد تا روز تولد یکی از اقوام رو یادآوری کنه.
تو هم با گفتن”من الان خیلی گرفتارم” ازش تشکر کردی!


وقتی که 50 ساله بودی، اون، مریض شد و به مراقبت و کمک تو احتیاج داشت.
تو هم با سخنرانی کردن در مورد اینکه والدین، سربار فرزندانشون می شن، ازش تشکر کردی!!!


و سپس، یک روز، اون، به آرامی از دنیا میره و تمام کارهایی که در حق مادرت انجام ندادی، مثل تندر بر قلبت فرود میاد

روشهای مختلف عیدی گرفتن

روش زورکی: در این روش بچه های کوچکتر فامیل را به گوشه ای برده و به زور عیدیشان را تصاحب بفرمائید!
روش کلاهکی: در این روش باید به یک طریقی سر بروبچ فامیل را کلاه مالیده و عیدی شان را صاحاب شوید.
روش یادکی: دراین روش شما باید بوسیله ی نشانه هایی یاد فامیل مورد نظر بیاندازید که عیدی را بدهد.
ــ (عیدی ما یادتان نرود.)
روش بحثکی:در این روش شما باید با آوردن یک سری دلایل منطقی،آوردن مثال و شعر از فامیل مورد نظر عیدی بگیرید!
ـــ ( نیچه در کتاب چغال الزاویه می گوید:لکن عیدی را باید داد...!لذا شما هم عیدی مارا بده...!)
روش جیب بابایکی :در این روش شما باید یواشکی از جیب بابایتان پول برداشته و آن را پخش کنید.این روش باعث می شود باباهای بچه های مورد نظر هم به شما عیدی بدهند!
روش خواهشکی : در این روش شما باید با مظلوم نمایی و خواهش و التماس عیدی مورد نظررا أخذ نمائید...!
روش رککی: در این روش شما باید رک و پوس کنده عیدی خود را درخواست بنماید!
ـــ ( عموی گرامی ... احتراماً عیدی مارا فراموش نکنید و سریعاً بدهید!!!)
روش یقه اکی : در این روش اگر روش قبلی کارساز نشد و فرد فامیل عیدی را نداد یقه ی وی را گرفته و...!
ـــ ( عیدی منو می دی ...یا عیدیت کنم...؟)
روش گرویکی : در این روش شما باید چیزی از فرد فامیل را گرو گرفته و تا گرفتن عیدی آن را تصاحب کنید.
ـــ (عیدی را بده ...کفشتو بدم...!)
روش شرمندکی: در این روش شما باید فرد فامیل را یک جوری شرمنده کنید تا او متوجه عمل زشت خود شده و عیدیتان را بدهد.
ــ (ای وای ... داشت یادم می رفت عیدی شما را بدهم ...!)
و بالاخره روش خرکی ( دور از حضور شما): در این روش اگر روش های بالا مثمر واقع نشد باید اسلحه ای تهیه کرده و به سبک سریال های تلویزیونی فرد فامیل را به قتل برسانید.

احمق ترین فرد جهان

حالا به این فکر کرده اید که احمقترین فرد جهان چه کاری باید انجام بدهد تا این لقب برازنده وی باشد؟
فردی به نام جاناتان پارکر در هنگام دزدی، اشتباهی کرده است که این لقب را کاملا برازنده خود نموده است.

آقای پارکر دزد، شبی تصمیم می گیرد که به خانه ای که در حومه شهر قرار دارد دستبرد بزند و چند الماس گرانقیمت را بدزدد، اما بعد از این که الماس ها را برداشت و قصد خروج داشت، چشمش به کامپیوتر می افتد و تصمیم می گیرد که مثلا خود شیرنی کند و در Facebook خود بگوید “دارم دزدی می کنم”، پس وارد Facebook می شود و پیغام را می گذارد ولی موقع خروج فراموش می کند که از اکانت خود خارج شود. و ادامه ماجرا هم که کاملا قابل حدس زدن است..!!

 

چرا حشرات انسان را نیش می‌زنند!

مهر: شدت رایحه پوست بدن انسان در میان تمامی جاندارانی که بر روی زمین ساکن هستند مانند ندارد. ویژه بودن رایحه بدن انسان از آن رو است که تقریبا تمامی بخشهای بدن انسان رایحه خاص خود دارند در حالی که موجودات میکروسکوپی که بر روی بدن انسان زندگی می کنند نیز هر کدام از خود رایحه ای ایجاد می کنند.

بر اساس مطالعات جدید این بوی تند و تیز و قوی دست کم دو گونه از حشرات را به سوی خود جذب می کند و درک عاملی که منجر به جذب این حشرات می شود می تواند در پیشگیری از گسترش بیماری هایی از قبیل مالاریا و تب زرد جلوگیری کند.

به گفته محققان دانشگاه "واگنینگن" میکروارگانیزمهایی که بر روی پوست بدن انسان زندگی می کنند از مواد موجود بر روی پوست و تعریق بدن برای متابولیسم خود استفاده می کنند و مواد غیر فراّر را به مواد فراّر تبدیل می کنند. محققان با بررسی ساختار شیمیایی عرق بدن انسان دریافتند مواد فراّر موجود در عرق بدن می تواند عامل تعیین کننده برای انسان دوستی حشرات باشد در حالی که این حشرات می توانند ناقل بیماری های مهلک مانند مالاریا یا تب زرد باشند.

عرق بدن انسان ترکیبی پیچیده از دی اکسید کربن، آمونیاک، اسید لاکتیک و هفت اسید کربوکسیلی دیگر است که این اسیدها رایحه عرق را ایجاد کرده و همین هفت اسید کربوکسیلی حشرات را به شدت به سوی خود جذب می کند.

در حالی که انسانها همواره بر این باور بوده اند که بدن حیوانات نسبت به انسان از بوی ناخوشایندتری برخوردار است اما مطالعات نشان می دهند تعداد مواد بودار فرار بر روی پوست حیواناتی مانند پرنده ها و پستانداران بسیار کمتر از انسانها است. برای مثال بر روی پرهای مرغ و موهای زرافه تنها چند اسید کربوکسیل یافته شده است.

بر اساس گزارش ان بی سی، محققان برای انجام این تحقیق توزیع، عملکرد و میزان ترشحات غدد مختلف پوستی بدن انسان را با دیگر جانداران مقایسه کردند که بر اساس این مطالعه بوی بدن انسان از بوی بدن بسیاری از جانداران تندتر و ناخوشایندتر است. از سویی دیگر مطالعه بر روی حشرات نشان داده است که این جانداران کودکان و افرادی که بوی خوب بدهند را کمتر نیش می زنند.
کد مطلب: 19698
Share/Save/Bookmark

دختر زیبا و خواستگار پیر

روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.

کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت : اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه
سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما
اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت !

سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید ؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید ؟

ادامه مطلب ...

در قسمت بیست و دوم مختارنامه چه اتفاقی می‌افتد؟

در قسمت بیست و دوم مختارنامه چه اتفاقی می‌افتد؟

در این مرحله مختار پس از قول و قرار با یارانش، خود را آماده قیام می‌کنند. نشانه آغاز قیام آنها روشن کردن آتش بر روی پشت‌بام‌های خانه‌های کوفه است تا از این راه….

مخاطبان سریال تلویزیونی “مختارنامه” در قسمت جدید این سریال تلویزیونی شاهد آغاز قیام مختار در کوفه خواهند بود.
شبکه ایران: جمعه این هفته با پخش قسمت بیست و دوم سریال “مختارنامه”، مرحله اول آغاز قیام مختار شکل خواهد گرفت.
در این مرحله مختار پس از قول و قرار با یارانش، خود را آماده قیام می‌کنند. نشانه آغاز قیام آنها روشن کردن آتش بر روی پشت‌بام‌های خانه‌های کوفه است تا از این راه، دوستان و همفکران خود را برای قیام مطلع کنند. اما در شرایطی که شهر در قرق نظامیان زبیری است و نوعی حکومت نظامی در کوفه برقرار شده، برخورد “ابراهیم اشتر” با شرطه‌های کوفه و کشته شدن ناگهانی “ایاس بن مضارب” رئیس شرطه های کوفه به دست ابراهیم، باعث می‌شود تا قیام دو روز زودتر از موعد مقرر آغاز شود.
بر اساس این گزارش، بخش عمده‌ای از این قسمت در شب اتفاق می‌افتد و در هفته آینده و قسمت ۲۳ نیز مخاطبان این سریال شاهد ادامه وقایع مرتبط با قیام مختار خواهند بود.

لیستی از کارهایی که هر روز می توانید آنها را به کار بگیرید:

سلامتی:

1- آب فراوان بنوشید.

2- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید..

3- بیشتر از سبزیجات استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.

4- بااین 3 تا E زندگی کنید:

 Energy(انرژی)

Enthusiasm (شورواشتیاق)

Empathy (دلسوزی و همدلی)

 

5- از ورزش کمک بگیرید.

6- بیشتر به یاد خدا باشید .

7- بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.

8- روزانه 20 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.

9- 7 ساعت بخوابید.

10- هر روز 10 تا 30 دقیقه پیاده‌روی کنید و در حین پیاده‌روی، لبخند بزنید.

 

شخصیت:

11- زندگی خود را با هیچ کسی مقایسه نکنید: شما نمی‌دانید که بین آنها چه می‌گذرد.

12- افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.

13- بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.

14- خیلی خود را جدی نگیرید.

15- انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکنید.

16- وقتی بیدار هستید بیشتر اهداف خود را مجسم کنید.

17- حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.

18- گذشته را فراموش کنید.. اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش نیاورید. این کار آرامش زمان حال شما را از بین می‌برد.

19- زندگی کوتاه‌تر از این است که از دیگران متنفر باشید. نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.

20- با گذشته خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید...

21- هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.

22- بدانید که زندگی مدرسه‌ای می‌ماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر می‌باشند.

23- بیشتر بخندید و لبخند بزنید.

24- مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. زمانی هم مخالفت وجود دارد. 


جامعه:

25- گهگاهی به خانواده و اقوام خود،

مخصوصا پدر و مادر زنگ یا سری بزنید.

26- هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید.

27- خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید.

28- زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال بگذرانید.

29- سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید.

30- اینکه دیگران راجع به شما چه فکری می‌کنند، به شما مربوط نیست.

31- زمان بیماری، شغل شما به کمک شما نمی‌آید، بلکه دوستان شما به شما مدد می‌رسانند، پس با آنها در ارتباط باشید.

 

زندگی:

32- کارهای مثبت انجام دهید.

33- از هر چیز غیر مفید، زشت یا ناخوشی دوری بجویید.

34- محبت درمان‌گر هر چیزی است.

35- هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است.

36- مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، تمیزترین لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید.

37- مطمئن باشید که بهترین هم می‌آید.

38- همین که صبح از خواب بیدار می‌شوید، باید از خدایتان شاکر باشید.

39- بخش عمده درون شما شاد است، بنابراین خوشحال باشید.

 

آخرین اما نه کم‌اهمیت‌ترین:

40- لطفا این موارد را به هر کسی که دوست دارید و برایتان اهمیت دارد بفرستید.

 

نشتی کارتهای سوخت ...

شخصی میگفت : یه مدت بود که حس می کردم وقتی میرم پمپ بنزین و بنزین می زنم
نسبت به دفعه‌ی قبل که بعد از بنزین سهمیه ام رو چک کردم 3 یا 4 لیتر کم شده

این رو بعد از اینکه بابام گفت چک کن چک کردم ودیدم درسته تا اینکه امروز توی تابناک دیدم که نوشته
از وقتی کیف پول الکترونیک راه افتاده اگر قبل از برداشتن کارت نزنی پرداخت نقدی 4 لیتر از کارتت کم میکنه

شما حساب کنید نگاه کنید مصرف روزانه بنزین حدود 60 میلیون لیتر اگر باکها به طور متوسط 50 لیتر جاداشته باشند
میشه 1,200,000 ماشین که اگر 60 درصد این اشتباه رو بکنن
میشه 720,000 ماشین که ضربدر 4 لیتر
میشه 2,880,000 لیتر که اگر ما بالتفاوت 700 و 400 تومان رو ملاک قرار بدیم
میشه روزی 864,000,000 تومان دزدی و در ماه 25,920,000,000 تومان صرفه جویی ....

زین پس در صورتی که خواستین پرداخت نقدی بکنین
حتما پرداخت نقدی را قبل از خروج کارت انتخاب کنید

«فارسی‌ وان»، عامل جدایی یک زوج جوان

ایسنا: زن جوان در حالی که مقابل قاضی عموزادی رییس شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده قرار گرفته بود، از علاقه‌اش به سریال‌های ماهواره‌ای گفت و مدعی شد: ۲۰ روز قبل در حالی که سرگرم تماشای یکی از این سریال‌ها بودم، همسرم از سر کار به خانه بازگشت. او بعد از عوض کردن لباس‌هایش به دستشویی رفت و درست زمانی که فیلم به جای حساسش نزدیک شده بود، مرا صدا زد و از من یک قالب صابون خواست تا دستهایش را بشوید. من کمی به درخواست همسرم بی‌توجهی کردم و همین مساله باعث شد او عصبانی شود.

زن جوان ادامه داد: همسرم با عصبانیت مقابل تلویزیون قرار گرفت و از من خواست تا به او یک قالب صابون بدهم. من هم که از رفتار همسرم ناراحت شده بودم، دیگر با او صحبت نکردم و همین اتفاق باعث شد تا در طول مدت کوتاهی چندین بار با هم مشکل پیدا کنیم و اختلاف‌مان شدیدتر شود.

وی در ادامه اظهاراتش گفت: ما با هم در طول چند سال زندگی مشترک هیچ وقت مشکلی نداشتیم و با خوبی و خوشی رندگی می‌کردیم ولی انگار سریال‌های ماهواره‌ای بهانه‌ای بود برای اینکه من و همسرم متوجه شویم با هم مشکل داریم و حالا چون تحمل این شرایط برایمان ممکن نیست، می‌خواهیم به صورت توافقی از یکدیگر جدا شویم.

در ادامه جلسه دادگاه، مرد جوان نیز در پاسخ به سوال قاضی درباره دلیل جدایی از همسرش گفت: من و همسرم با هم بر سر مسائل مختلف توافق نظر نداشتیم اما همدیگر را تحمل می‌کردیم. حالا متوجه شده‌ام که همسرم به دیدن سریال‌های ماهواره‌ای بیشتر از نیازهای من اهمیت می‌دهد، بنابراین جدایی درخواست دو طرفمان است و ما هر دو به این نتیجه رسیده‌ایم.

قاضی عموزادی در ابتدا با توجه به اظهارات زوج جوان، آنها را برای ادامه زندگی تشویق کرد و از آنها خواست به مشاور مراجعه کنند اما زمانی که با پافشاری این زوج جوان در اجرای حکم طلاق رو‌به‌رو شد، حکم به جدایی آنها د

اصطلاح 120 سال زنده باشی از کجا آمده؟ !!!! ...

آیا می دانستید که گاهی به هم می رسیم و می گوییم 120 سال زنده باشی یعنی چه و از کجا آمده؟ برای چه نمی گوییم 150 یا 100 سال یا ... در ایران قدیم، سال کبیسه را به این صورت محاسبه می کردند که به جای اینکه هر 4 سال یک روز اضافه کنند و آن سال را سال کبیسه بنامند (حتما خوانندگان گروه سها می دانند که تقویم فعلی که بنام تقویم جلالی نامیده می شوند حاصل زحمات خیام و سایر دانشمندان قرن پنجم هجری است) هر 120 سال یک ماه را جشن می گرفتند و کل ایران این جشن برپا بود و برای این که بعضی ها ممکن بود یک بار این جشن را ببینند و عمرشان جواب نمی داد تا این جشن ها را دوباره ببینند (و بعضی ها هم این جشن را نمی دیدند) به همین دلیل دیدن این جشن را به عنوان بزرگترین آرزو برای یکدیگر خواستار بودند و هر کسی برای طرف مقابل آرزو می کرد تا آنقدر زنده باشی که این جشن باشکوه را ببینی و این به صورت یک تعارف و سنتی بی نهایت زیبا درآمد که وقتی به هم می رسیدند بگویند 120 سال زنده باشی.