دوست داری بدونی هنرمندا چه ماشینی دارن؟
تهمینه میلانی –– پرادو
مسعود ده نمکی –– پژو ۲۰۶
نمرود با دخترش (رعضه) نشسته بودند و منظره آتش انداختن حضرت ابراهیم(علیه السلام) را نگاه میکردند. دختر نمرود بالای بلندی ایستاد تا ماجرا را به خوبی ببیند، دید که ابراهیم(علیه السلام) در میان آتش است اما در محوطه آتش، گلستانی ایجاد شده است.
دختر نمرود گفت: ای ابراهیم این چه حالی است که آتش تو را نمیسوزاند؟
وصیت یک آدم معروف به باز ماندگانش قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم. | ![]() |
بعد از مرگم، انگشت های مرا به رایگان در اختیاراداره انگشت نگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان راتماشا کنم.
کارت شناساییم با دو قطعه عکس مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجاهم نیاز باشد!
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند
به گزارش قائم نیوز به نقل از روزنامه جوان، نیروهای آمریکایی در عراق با فروش ریسیور از زائران ایرانی گدایی میکنند. اخیراً نیروهای امریکایی مستقر در کشور عراق اقدام به توزیع گسترده ریسیور بین زائران ایرانی میکنند.این دستگاه به اندازه یک بشقاب کوچک با وزن تقریبی 700 گرم می باشد و قیمت آن نیز بسیار ارزان می باشد. این اقدام بیشتر در شهرهای کربلاو نجف و همچنین شهر کوت که زائران ایرانی بیشتر در آن مناطق تردد دارند صورت می گیرد. |
یک دانشمند* فنلاندی موفق به ساخت تلویزیون بسیار نازکی شده که مثل تقویم دیواری قابل تا کردن است.
دکتر ریچارد فریند از دانشگاه کمبریج انگلیس و طراح این تلویزیون جزو متخصصان دعوت شده برای برنامه جایزه فن*آوری* هزاره در فنلاند است و در انتظار دریافت جایزه نوبل برای این اختراع خود می*باشد.
اخراج کارمند زن از بانک به دلیل زیبایی بیش از حد
داغ روز |
نکاتی درمورد زندگی خصوصی ستاره ها از زبان خودشان ![]() رضا عطاران: استعداد دزدی داشتم 1- استعدادش را دارم که دزد بشوم! در کودکی تجربههایی هم داشتم... مشهد که بودم، دوستی داشتم که حرفهاش همین بود. در یک گروه نمایش هم با هم بودیم. برگشتنی، او من را هم میرساند و البته کار خودش را هم انجام میداد. اگر به یک ماشین تر و تمیز و خوبی میرسیدیم، او میپرید آینهاش را بر میداشت، می پرید ترک موتور و با هم میرفتیم. من زیاد کاری به کارش نداشتم ولی خیلی هم آدم بدی نبود. |
با منشی*های خود ازدواج نکنید!