جواد عزتی» بازیگری است که اگرچه بیشتر به ایفای نقش جدی پرداخته است با دیدن چهرهاش، به یاد نقشهای کمدی وی میافتیم.
او کار جدی خود در تئاتر را از سال 75 در سریال «قصههای شبانه» سعید آقاخانی شروع کرد که مقدمهای برای حضور بیشترش در تلویزیون شد. سال 89 تا همین الان سال پررنگی برای عزتی بوده و تابستان فیلم سینمایی «طلا و مس» از او را دیدیم. عزتی پیش از این در مجموعههایی چون «کمربندها را ببندیم»، «مرد هزار چهره»، «بیمقدمه»، «مثل هیچ کس»، «چاردیواری» بازی کرد و این روزها نیز در کنار بازی در تئاتر «قاتل بیرحم» به کارگردانی مسعود رایگان، شاهد سریال «قهوه تلخ» هستیم. لحن و تکیه کلامهای معروف و گریم پیرمردگونه و خاص او در قهوه تلخ طرفداران زیادی پیدا کرده است. همینها بهانهای بود برای انجام یک گفتوگوی خواندنی با «جواد عزتی» بازیگر نقش پدراتابک اعظم در قهوه تلخ.
![]() | این تصویر کوچک شده است. برای مشاهده اندازه واقعی تصویر روی این نوار کلیک کنید. اندازه واقعی تصویر 549x288px and weights 47KB. |
همکاری شما با مهران مدیری چگونه شکل گرفت و چطور در قهوه تلخ بازی کردید؟
ادامه مطلب ...
Password: vdm6378bjd
Username: EAV-38433467
Password: mvu5nmtvch
Username: EAV-38433468
Password: 244amet54x
Username: EAV-38433470
Password: 7r46fa6s5s
Username: EAV-38495514
Password: rh5uc7aamv
Username: EAV-38495516
Password: fvj8bsan4s
Username: EAV-38495518
Password: njj56mjc5m
Username: EAV-38495519
Password: 3rra6djjt3
پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل، آرامش را تصویر کند. نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند.
آن تابلو ها، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب، رودهای آرام، کودکانی که در خاک می دویدند، رنگین کمان در آسمان، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد، و بتدریج آنها را حذف کرد تا دو اثر ماند:
اولی، تصویر دریاچه آرامی بود که کوه های عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جای آن می شد ابرهای کوچک و سفید را دید و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه چپ دریاچه، خانه کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است.
تصویر دوم هم کوه ها را نمایش می داد. اما کوه ها ناهموار بود، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوه ها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، شاید اصلا تگرگ و بارانی سیل آسا بود.
این تابلو هیچ با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید. آنجا، در میان غرش وحشیانه طوفان، جوجه گنجشکی، آرام نشسته بود.
پادشاه بالاخره درباریان را جمع کرد و برنده جایزه را اعلام نمود: جایزه بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است.
بعد توضیح داد :
"آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا، بی مشکل، بی دغدغه یافت می شود، آرامش آن چیزی است که می گذارد در میان شرایط سخت، آرامش در قلب ما حفظ شود. این تنها معنای حقیقی آرامش است."
حسابدار : کسی است که قیمت هر چیز را میداند ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند.
بانکدار : کسی است هنگامی که هوا آفتابی است چترش را به شما قرض می دهد و درست تا باران شروع می شود آن را می خواهد.
مشاور : کسی است که ساعت شما را از دستتان باز می کند و بعد به شما می گوید ساعت چند است.
سیاستمدار : کسی است که می تواند به شما بگوید به جهنم بروید منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید.
اقتصاددان : کسی است که فردا خواهد فهمید چرا چیزهایی که دیروز پیش بینی کرده بود امروز اتفاق نیفتاد.
روزنامه نگار : کسی است که ۵۰% از وقتش به نگفتن چیزهایی که می داند می گذرد و ۵۰% بقیه وقتش به صحبت کردن در مورد چیزهایی که نمی داند.
ریاضیدان : مرد کوری است که در یک اتاق تاریک بدنبال گربه سیاهی می گردد که آنجا نیست.
هنرمند مدرن : کسی است که رنگ را بر روی بوم می پاشد و با پارچه ای آن را بهم می زند و سپس پارچه را می فروشد.
فیلسوف : کسی است که برای عده ای که خوابند حرف می زند.
استاد : کسی است که کاری ندارد ولی حداقل می داند چرا.
روانشناس : کسی است که از شما پول می گیرد تا سوالاتی را بپرسد که همسرتان مجانی از شما می پرسد.
معلم مدرسه : کسی است که عادت کرده فکر کند که بچه ها را دوست دارد.
جامعه شناس : کسی است که وقتی ماشین خوشگلی از خیابان رد می شود و همه مردم به آن نگاه می کنند ، او به مردم نگاه می کند.
برنامه نویس: کسی است که مشکلی که از وجودش بی خبر بودید را به روشی که نمی فهمید حل می کند.
سال 1280
مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی. تو غلط می کنی. تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها! شکر خورد. دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده...
مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدونه درد می کشمت...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال1330
مرد: چی؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم...
زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ...
مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم. یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کونی...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال1380مرد: کجا؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مث جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من... تو رو... می کشم...
زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا).
مرد: من... اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه... نه... نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره... سال1400
دختر: چی؟ چی گفتی مرتیکه ی ****؟ دارم بهت می گم ماشین بی ماشین. همین که گفتم. من با الکس قرار دارم ماشینم می خوام. میخوای بری بیرون پیاده برو...
باباه:جیکش در نمی یاد...
زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه...
-- بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو می بخشه
علمای وهابی عربستان از فتوای یکی از زنان هم کیش خود به خشم آمده و او را ” الضالة المضلة “( گمراه گمراه کننده) لقب دادند.
خانمی که گفته میشود ” نادین البدیر “، نویسنده و دانشمند مصری است، که فتوا داده زنان نیز باید همانند مردان صاحب اختیار انتخاب چهار همسر باشند تا در تساوی حقوق مردان و زنان عدالت رعایت شود!
این موضوع با واکنش های متفاوت و البته مخالفت های بسیاری همراه شده است .در همین باره ” شیخ عبدالله بن سلیمان المنیع ” رئیس هیات العلماء عربستان ” نادین البدیر ” را ” الضالة المضلة ” نامیده و گفته است : مهم نیست که این خانم تبعه چه کشوری است و مهم نیست که جوابی به او داده شود زیرا سخن هجو همیشه هجو بوده و باطل همواره باطل است و امیدوارم که دستگاه قضایی حکم لازم را برای جلب و بازخواست این خانم صادر کند.
شیخ “عبدالله ” همچنین افزود : سخنان این زن من را به یاد سخنان ابولهب انداخت که وقتی یک سوره کامل قرآن در مذمت و لعن او نازل شد سخنانی را بر زبان راند که البته شایسته خود او بود.
در همین باره ” خالد فواد ” نائب رئیس حزب “الشعب” مصر نیز در واکنش به این موضوع دادخواست محاکمه ” البدیر ” را به مدعی العموم مصر ارائه داده است.
لازم به ذکر است این زن با نوشتن مقالهای در روزنامه “المصری الیوم” چاپ قاهره و انتشار آن در صفحه اول این روزنامه، اختیار داشتن ۴ همسر برای مردان را ” احتکار جنسی ” نامید و خواهان صدور فتوای جهانی برای احقاق حق زنان در این مورد شد